اومدم بنویسم خیلی شبیه حیوونها هستی اما … وقتی یاد نجابت اسب افتادم وقتی یاد وفاداری سگ و اون نگاه مهربونش افتادم وقتی یاد نهنگ افتادم که به جفتش تا آخر عمرش وفادار می مونه وقتی یاد شیر افتادم که اگر گرسنه نباشه ، شکار نمی کنه وقتی یاد قو افتادم که غرورش رو خیلی دوست داره وقتی یاد مرغ عشق افتادم که بدون جفتش میمیره به خودم گفتم خیلی نامردیه تو رو به ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خواستم آرزوهایم را به رخ روزهایم بکشم دیدم تو با روزها دست به یکی کرده ای ؛ آنها خودت را دارند و من فقط حسرتت را ؛ زبانم بند آمد ! ** * ** * ** * ** * ** * ** سخت است ببازی تمام احساس پاکت را و هنوز نفهمیده باشی اصلا دوستت داشت ؟ روزگار با ما خوب تا نکرد ، ما را خوب “تا” کرد … .............................................................................. روزها رفتند و من دیگر ، خود نمیدانم کدامینم آن من سرسخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم ؟ بگذرم گر از سر پیمان ، میکشد این غم دگر بارم می نشینم شاید او آید ، عاقبت روزی به دیدارم *************************************** دنیا دنیای ریاضیست … وقتی عشق را تقسیم کردند و تو خارج قسمت من شدی ! ********************************************* یادم می آید گفته بودی ساده و کوتاه نویسی را دوست داری تقدیم به تو … ساده و کوتاه تنها همین 2 کلمه : برگرد ، غمگینم … ************************************** نه صدای تو می آید نه صدای قلبم ما چه عاشقانه مرده ایم !
نظرات شما عزیزان: